جدول جو
جدول جو

معنی زاب اعلی - جستجوی لغت در جدول جو

زاب اعلی
(بِ اَ لا)
نهر دیگری است در عراق که آن را زاب اعلی خوانند. این رود بین بغداد و واسط جریان دارد و گویا از فرات سرچشمه میگیرد و مصب آن دجله، نزدیک زرفامیه است. نعمانیه در کنار این رود، نزدیک بدجله قرار دارد. و همین زاب است که حیص بیص ابوالفوارس شاعر در شعرش بدان اشارت کند. (معجم البلدان).
ابن بلخی گوید: و بر این هر دو آب سه طسوج ساخت، یکی زاب اعلی گویند. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 29). و رجوع به نفایس الفنون ص 403 شود. و آن را بفارسی زاب بزرگ خوانند. صاحب مجمل التواریخ و القصص آرد: و دیگر بار زاب خرابیهای افراسیاب را عمارت کرد که در این دوازده سال کرده بود و زابین بعراق اندر بگشاد، چنانک گفته ایم و آن را زاب بزرگ و زاب کوچک خوانند (طبری، زاب اعلی و زاب اسفل). (مجمل التواریخ و القصص ص 44). صاحب قاموس الاعلام ترکی درباره زاب اعلی آرد: یکی از دو رودی است که در حدود کوهستانهای ایران، در دجله میریزد. این رود از ولایت دان و دامنۀ کوه الپاق سرچشمه گرفته، ابتدا بطرف جنوب غربی و سپس مستقیماً بطرف جنوب جریان یابد و کوه حکاری را قطع می کند و از آن میگذرد و پس از گذشتن از یک دالان، بجنوب شرقی موصل نزدیکی رواندز رسیده و در آنجا دفعهً بسمت جنوب غربی می پیچد و 45 کیلومتر پائین موصل، به دجله فرومیریزد. طول این رود بطور تقریب 450 کیلومتر است و پس از دیاله از شعب بزرگ دجله بشمار میرود. از دان و موصل آبهائی جمع میشود که مخصوصاً در هنگام بارندگی و آب شدن برفهای کوهستانی موجب تزاید آب دجله میگردد. خاک قسمتی از مجرای این رود قرمز است، و چون جریان آن بسیار شدید است نزد عرب بنام زاب مجنون شناخته میشود. (قاموس الاعلام)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زند اعلی
تصویر زند اعلی
در علم زیست شناسی یکی از دو استخوان ساعد که بلندتر است
فرهنگ فارسی عمید
(بِ)
دربار سلاطین عثمانی، ترجمه عالی قاپو (درب عالی). یا آلا قاپو (در سرخ). دربار سلطان عثمانی.
لغت نامه دهخدا
(بِ عُ)
نام رود لیکوس است که در شرق دجله جاریست و به رود شیل ایرماق، واقع در کاپادوکیۀ قدیم میریزد و با زاب سفلی در دو طرف آدیابن قرار دارند. مؤلف ایران باستان آرد: کاپادوکیۀ قدیم در قسمت شرقی آسیای صغیر واقع و حدود آن چنین بود، در شمال، دریای سیاه، در جنوب، کوههای توروس کیلیکیه، از طرف مشرق رود فرات و از سمت مغرب رود هالیس (قزل ایرماق کنونی) . بیشتر این مملکت فلاتی است مسطح که روئیدنی کم دارد و آب و هوای آن برّی است. قسمت های حاصل خیزش در طرف جنوب شرقی در دامنۀ کوهها بطرف فرات است و در شمال در سواحل دریای سیاه. این قسمت شمالی را نویسندگان و مؤرخین قدیم پنت کاپادوکی یا به اختصار پنت نامیده اند. از رودهای مملکت، رود هالیس (قزل ایرماق) و ایریش (شیل ایرماق) قابل ذکر است و به رود دوم، رود پرآب لیکوس میریزد (لیکوس را با زاب بزرگ یا علیا مطابقت داده اند). این رودها قابل کشتی رانی نیست. (ایران باستان ج 3 ص 2122). مؤلف تاریخ کرد گوید: ناحیۀ بین زاب سفلی و زاب علیا و نام سرزمین لولوبیوم و گوتیوم مذکور است که بتصرف سارگن درآمده است. (تاریخ کرد تألیف رشیدیاسمی ص 23). و رجوع به آلتون کوپری و کوپری سوئی، در قاموس الاعلام و زاب سفلی شود
لغت نامه دهخدا
(بِ سُ لا)
یا رود کاپریوس رودی بوده که در ایالت آشور [مشرق دجله] جریان داشته است. در کنار ناحیۀ آدیابن نزدیک بمصب رود خابور در دجله وارد میگردیده است. مرحوم پیرنیا در ایران باستان آرد: تیگران [پادشاه ارمنستان و دوست متحد مهرداد ششم که پس از شکست دادن سلوکیان خود بجای ایشان بر تخت نشست] آدیابن را که در جریان وسطی دجله واقع بود و تا زاب سفلی امتداد می یافت بتصرف درآورد. (ایران باستان ج 3 ص 2278). و در ص 2429 آمده: سپس او [بلاش آخرین پادشاه نامی اشکانی 51 یا 52 م.] در کنار رود کاپریوس [زاب سفلی] موقع محکمی را اشغال کرد و آمادۀ جنگ گردید، و تا رود مزبور راند. (ایران باستان ج 3 ص 2429). و در ص 2515 آمده: بین النهرین غربی از خابور تا التقای این رود با فرات مجدداً بدست [رومیها] افتاد و این طرف دجله از رود مزبور تا زاگرس (جبل الطاق) نیز به آنها اختصاص یافت، زیرا آدیابن را حفظ کردند یعنی صفحۀ بین زاب علیا و زاب سفلی یا زاب بزرگ و کوچک مطیع رومیها گردید و پادشاهان آن که تا این زمان دست نشاندۀ پارتیها بودند دست نشاندۀ رومیها شدند. (از سپارتیانوس کتاب سوروس، بند 18) (ایران باستان ج 3 ص 2515).
مرحوم رشید یاسمی آرد: در فهرست مبسوطی که ازفتوحات او باقی است نام اکثر نقاط لرستان و کردستان فعلی مثل بلاد قدیمی که در محل شهر زور و آلتون کوپر و جلوان و غیره واقع بوده مذکور است. در 1154 قبل از میلاد سلطنت پادشاه آشور را بپایان آورد. از سمت مشرق دولت او بحوالی تخت جمشید فارس رسید. الواح سفالی بنام او در ممسنی کشف شده است. تمام ناحیۀ شرقی دجله تا زاب سفلی در دست او بود در 1150 فوت شد و پس از او عیلام دچار انحطاط فاحش گردید. (تاریخ کرد رشیدیاسمی ص 43). و در ص 56 بنقل از کتیبۀ قصر سارگن گوید: سارگن از کوه کولار در نواحی زاب سفلی [شمال شهر زور] گذشته بسرعت قدم در خاک مانائی نهاد. اولوسونو که دست نشاندۀ سارگن بود او را پذیره شده و متفقاً بولایت پارسوآش [مغرب دریاچۀ ارومیه] قدم نهادند. حکام نمری و ماد و بسی نقاط دیگر پیشکشی های لایق گذرانیدند.منجمله اسبان چالاکی که بر دو پا بلند میشدند. (تاریخ کرد رشیدیاسمی ص 66).
و رجوع به آلتون کوپری، در قاموس الاعلام ترکی و کلمات آدیابن، زاگروس، زاب اصغر، زاب اکبر و زاب علیا و کاپریوس در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(غِ اَ)
مقابل زاغ دشت رجوع به زاغ ده باش شود
لغت نامه دهخدا
(رِ اَ لا)
کام زبرین. رجوع به غار شود
لغت نامه دهخدا
(عَ)
امیر باباعلی، نوکر امیر علیشیر: مقرب حضرت سلطانی امیر علیشیر قدم جلادت پیش نهاد و امیر باباعلی را که در آن زمان نوکرش بود بدرون خرگاه فرستاد... (حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 150) ... در آن اثنا بعضی از منهیان به پایۀ سریر اعلی رسیده بعرض رسانیدند که آمدن محمدحسین میرزا از روی اخلاص و عبودیت نیست بلکه به خیال غدر و بداندیشی بدین جانب توجه می نماید. بنا بر آن خاقان منصور امیرمبارزالدین محمدولی بیک و امیرعمربیک و امیر باباعلی را با ده هزار سوار باستقبال شاهزاده روانه گردانید... (حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 217) ...بعد از اداء نماز جمعه بموجب فرموده عمل نموده در آخر همان روز بحسب اتفاق امیر مبارزالدین محمد ولی بیک و امیر عمربیک و امیر باباعلی از جانب استراباد رسیدند... (حبیب السیر چ خیام ج 4 صص 221- 222) ... و ضبط میسره را بعهدۀ سید عبداﷲ میرزا و امیر باباعلی گذاشت (بدیعالزمان میرزا) . (ایضاً ص 248)
لغت نامه دهخدا
(بِ عَ)
یکی از چهار در مسجد حرام بر جانب مشرق:... و چون ازین دو (باب النبی) بگذری هم بر این دیوار مشرقی باب علی علیه السلام است و این آن در است که امیرالمؤمنین علی علیه السلام در مسجد رفتی به نماز و این در به سه طاقست. (سفرنامۀ ناصرخسرو چ برلین صص 104- 105)
لغت نامه دهخدا
(بِ اَ لا)
زاب اعلی نام دو نهر است در عراق یکی زاب اعلی واقع بین موصل و اربل است که از قلۀ کوهی، در مرز آذربایجان سرچشمه میگیرد. این رود در آغاز جریان در مسیر خود برنگ سرخ تیره است و پس از عبور از کوهها و صحراها و فراز و نشیبها بتدریج صافی گردد تا آنکه به محلی موسوم به باشزا که تا موصل دو مرحله فاصله دارد و متعلق به یزید بن عمران برادر خالد بن عمران موصلی بوده وارد شود و دراین نقطه کاملاً صافی گردد (این باشزا جز آن است که در راه نصیبین است) . سپس امتداد یابد و از مرج، که از کوره ها و محال موصل است عبور کند و سرانجام در دجله فروریزد. و قطعۀ اخیر آن را چون جریان آب آن بسیار تند است زاب مجنون گویند. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا